دانلود رمان عشق کهن

رمان عشق کهن

خلاصه :
دانلود رمان عشق کهن pdf با آهنگ پری و ماری وسط اتاق قر میدادم و سعی داشتم ادای یکی از دوستای تپلم رو دربیارم. من دلم پری رو میخواد پری منو نمیخواد ،زن خوبه خوشگل باشه سفید و کمی چاااق ،بچه ها میخندیدن، منم میخندیدم.

دانلود رمان عشق کهن از محدثه رجبی که بسیار زیبا و عالی نوشته شده است.

قسمتی از متن رمان

بنا به درخواست بابا تصمیم گرفتیم بریم فرودگاه تا عمه سامیه و خانواده اش رو بدرقه کنیم خاله و سامیا و شوهرش از همه خداحافظی کردند خاله هم منو بوسید و ابراز دلتنگی کرد و گفت دلش برام تنگ شده، خیلی ناراحت شدم پریا اومد سمتم لبخندم رو حفظ کردم دستش رو فشردم، اما اون منو به روش خودش کشید و در حالی که صورتم رو می بوسید گفت: درسته که هستم. از اینجا میرم ولی هیچی نمیگم ادامه داد:پارسا از اول مال من بود،منم میمونم این بدون زنم، و بعد منو ترک کرد. به سرعت، پارسا از دور به من نگاه کرد و به پریا اشاره کرد و با سر پرسید چی شده، نگاهم رو ازش گرفتم و به سمت کامران رفتم.

نیم ساعت بعد خاله صومیا اینا رفت تهران و همگی برگشتیم خونه مامان بزرگم،کامران و پرنیا با هم حرف میزدن منم مشغول جواهرات بودم دستمو تو جیب کاپشنم کردم یادم اومد گوشیم تو ماشین مونده، سوئیچ رو بده به کامران برای چی؟ گوشیم تو ماشینه سوئیچ رو بهم داد و گفت: مواظب باش، در ماشین رو درست قفل کن سرزنشش کردم و از خونه بیرون رفت خواست که نه، نمی دانم؟ در ماشینو باز کردم و گوشیمو از روی صندلی برداشتم

در ماشین رو قفل کردم و زنگ رو زدم همین که اومدم برم خونه پارسا جلوم سبز شد، اونقدر ترسیدم که ترسیدم و چند قدم عقب رفتم، نترس، تو هم نگاهش کردم. و گفتم: ترسیدم بخشید نمیخواستم بترسونمت چیکار میکردی؟ گوشیمو نشونش دادم و گفتم: تو ماشین گیر کرده بود اوه چند لحظه مکث کرد و بعد گفت: بیا من کارت دارم اینجا حرف زدن درست نیست. تردید کردم اخم کردم چرا خوب نیست؟

برای دانلود رمان بوتیک روی لینک کلیک کنید.

رمان عشق کهن از محدثه رجبی که نوشته عالیی دارد اگر به دنبال رمان عاشقانه بسیار زیبا هستید ما این رمان را به شما پیشنهاد میکنیم که حتما بخوانید.

ادامه مطلب