دانلود رمان آسانسور

رمان آسانسور

خلاصه:
دانلود رمان آسانسور pdf داستان در مورد دختری به اسم مناست، دانشجوی رشته پرستاری که در حال گذروندن طرحش توی یکی از بیمارستانای تهرانه… پدر و مادرش و کلا خانواده اش تو شیراز زندگی می کنن….قراه این خانوم خوشگله عاشق یکی بشه…حالا این یکی کیه.؟. الله و اعلم ..یکی هست دیگه

بخشی از متن رمان:

چه بلایی سرم اومده، من بیشتر از این میخوابم، مردمم اینقدر بیکارن، هر کی بیکاره واسه خودش وبلاگ راه میندازه، همه جور مزخرف مینویسه.

خمیازه ای کشیدم و چشمامو از روی مانیتور برداشتم و بدنم رو قوس دادم و خودمو عقب کشیدم و به پشتی صندلی تکیه دادم و دستامو بالا بردم و روی هم گذاشتم و چند بار رفتم عقب و جلو.
به حالت اول برگشتم و به صفحه مانیتور خیره شدم
حوصله ام سر رفته بود… به نیم فنجان چایم نگاه کردم
گرفتمش کمی تو دستم تکونش دادم و یه دفعه کشیدمش… بدون اینکه به چیزی فکر کنم لحظه ای به نقطه مقابل خیره شدم و با پشت دست پلک هایم را بستم و دهانم را پاک کردم.
از جام بلند شدم و به جزوه های روی میز نگاه کردم.
نفس غمگینی بیرون دادم و شروع به پوشیدن کتم کردم.
یک شال آبی مرواریدی از جیبم در آوردم و روی سرم گذاشتم…توی آینه به خودم و موهایم نگاه کردم.
شال رو گرفتم چون زیاد راضی کننده نبود.
موم را باز کردم و موهایم را دوباره کوتاه کردم و چتری هایم را مرتب کردم و سعی کردم با مقداری تافی به آنها حالت بدهم. روسری روی سرم انداختم.. فقط موهایم را شانه کردم. با رضایت لبخند زدم و گوشیم زنگ خورد.
سرم را با روسری گرفتم و به میز نزدیک شدم و به صفحه گوشی نیما نگاه کردم
شانه هایم را بالا انداختم و به سر کار برگشتم
گوشیم بعد از یک دقیقه زنگ زدن خاموش شد.
آن را گرفتم و پول و چند جزوه در کیفم گذاشتم
رفتم سمت جاکفشی.

رمان پیشنهادی: رمان ال لادرون pdf

ادامه مطلب