دانلود رمان رقص های بی ناز

رمان رقص های بی ناز

خلاصه:
دانلود رمان رقص های بی ناز pdf سدنا بخاطر مشکلات مالی خانواده و محدودیت ها عاشق پسری خوش‌گذرون میشه و اون پسر رو بت خود می‌ دونه ولی با رها کردن اون پسر، سدنا برای ترس از حرف های بقیه کاری می‌کنه که شاید بخشودنی نباشه‌..دانلود پی دی اف رمان رقص های بی ناز

قسمتی از متن رمان:

دکمه های کتم را بستم و در حالی که کفش ورزشی پوشیده بودم از مادرم خداحافظی کردم و از خانه خارج شدم. باید هر چه زودتر به دنبال کار جدید بروم و به خاطر افکار و تخیلات آشفته ای که روح و جسمم را نابود کرده بود، از چنگال این عذاب نجات پیدا کنم. به کفش هایم نگاه کردم و در آوردم. مرضیه خانم با دیدن من با لبخندی مهربان از خانه بیرون آمد و روسری اش را بین دندان هایش گذاشت و من جلو رفتم و با احترام دستم را فشردم. سلام خانم عظیمی امروز صبح کجا میری؟ انگشتام رو روی دستش گذاشتم تا آرومش کنم

همونجا روی چادرش با مهربونی و گرمی گفت: سلام عزیزم آره این علیرضا و مصطفی خوابن پس خودم باید برم نان بخرم. با لبخند دستمو از دستش بیرون کشیدم و کمی عقب رفتم تا از نگاهش فرار کنم. باید برم ببخشید دیر اومدم دهنش رو باز کرد تا مثل همیشه حرف پسرش رو توی صورتم بیندازه که سریع برگشتم و ازش دور شدم. درخواست بزرگی داشت؛ آنقدر بزرگ که در آن غرق می شدم و هیچ راهی برای کمک به آن پیدا نمی کردم. هنوز نام

ارسلان در گوشه ای از ذهنم خوابیده است و مدت زیادی طول می کشد تا او را بیدار کنم. به اسم شرکت نگاه کردم و زیر لب نام خدا را زمزمه کردم و وارد نگهبان شدم. مرد نسبتا مسنی که روی صندلی نشسته بود و با تلفن صحبت می کرد با دیدن من تلفن را قطع کرد. -بفرمایید؟ جلو رفتم گلویم را صاف کردم و گفتم: من سدنا بیات هستم، برای مصاحبه آمدم. دستی روی سر طاسش گذاشت و انگشتش را به سمت گوشی برد تا همگام شود. در حالی که منتظر بودم به در و دیوار نگاه کردم.

رمان پیشنهادی: رمان نفرین ملکه نانسا

ادامه مطلب