نوع فایل
PDF
حجم فایل
3.5 مگابایت
تعداد بازدیدها
12 بازدید
14,500 تومان

رمان آناهیتا باران کن

خلاصه:
دانلود رمان آناهیتا باران کن pdf محمدمیعاد مردی با ایمان و خدا دوست است که از همسر خود، طهورا جدا شده و از او یک دختر سه ساله دارد،به خواستگاری آناهیتا میرود و خواستگاری او از آنا زندگی دختر را دستخوش تغییرات میکند..دانلود پی دی اف رمان آناهیتا باران کن

قسمتی از رمان:

او دوباره سرش را تکان داد.
– اگر از این چیزها نمی ترسیدی باید شک می کردی.
کمی مکث کرد و ادامه داد:
– نگران نباش زاها. محمد میعاد در آماده سازی به شما کمک می کند. مرضیه دیر یا زود می فهمد که تو بهترین انتخاب برای پسر هستی. مین طهورا…
ساکت شدم و منتظر بودم که چیزی بگه. یه چیزی بگو تا از شر اون جهنم خلاص بشم. من رسما در خود جهنم بودم. حتی برزخ هم نبود. داشتم می سوختم و نمی دانستم چگونه از آتشی که مرا فرا گرفته بود فرار کنم.
– آیا شما چیزی در مورد آن می دانید؟
-نه
او پوزخندی زد. دوباره ساکت شد.
طهورا مثل دندون شکسته، درست نیست، بکشش، بدان که این دختر هیچ وقت برای تو همنشین مناسبی نبود، اگر می خواهی محمد را به خاطر پاکی رد کنی، به تو می گویم نکن. این اشتباه را نکن.”
لب پایینمو گاز گرفتم
“اگر اتفاقی برای زندگی من بیفتد؟ اگر نمی توانستیم کنار بیاییم، اگر …
او لبخند زد. حرفم را قطع کرد و گفت:
اما اگر نتیجه نگرفتی باید به دلت بروی. اگر جز محمد با این شرایط به سراغت آمد، می گویم نه. یک کلمه خودت را بدبخت نکن. اما من خودم را قاتل می دانم. پسرم. قبول دارم. قبول دارم که نشستم با تو صحبت کردم.
نفسم را به شدت بیرون دادم. مادر جان دوباره آهسته خندید. سرم را برگرداندم و متوجه شدم که محمد به ما نگاه می کند!
با تردید پرسیدم:
شاید محمد بیاید بدون اینکه از شما بخواهد با من صحبت کنید؟
مادرجان به جای جواب به من لبخند زد و من جوابم را گرفتم. آهی کشیدم. چقدر شرایط ما پیچیده بود.
از مادرم تشکر کردم و بلند شدم. من عصبانی بودم. با محمد قهر کردم. اگر از طهورا خواستگاری نمی کرد، الان این اتفاق نمی افتاد. حالم از این خانم بهم میخوره نه اینکه زهرا و طهورا باشد. مرا انداخت وسط این وادی جهنم. همش تقصیر اون بود
رفتم سمتشون، حتی بهش نگاه نکردم، حال زاها رو پرسیدم. با همان لحن شیرین گفت: باشه. زانویش را بوسیدم. کف دستش را جلو آورد. من هم آنها را بوسیدم. زاها خندید. لب هایش را فشار دادم و از کنار محمد مید رد شدم. به حیاط بزرگ رفتم. می خواستم جایی باشم که بتوانم تنها باشم.

رمان پیشنهادی : دانلود رمان یک اس ام اس pdf

دانلود رمان آناهیتا باران کن

ادامه مطلب

راهنمای خرید:

لینک دانلود فایل بلافاصله بعد از پرداخت وجه به نمایش در خواهد آمد.

همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.

ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.

در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “دانلود رمان آناهیتا باران کن”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *